مینا دارابی؛ مریم فربد
چکیده
ژان اشنوز و پاتریک دوویل که به ویژه به دلیل داشتن سبکی منزه و نوشتاری تکه تکه مشهور هستند، به دلیل دیگری، یعنی داشتن دنیایی داستانی با مشخصۀ پویایی، حرکت و جابجایی جغرافیایی و شخصیتهای خانه به دوش ...
بیشتر
ژان اشنوز و پاتریک دوویل که به ویژه به دلیل داشتن سبکی منزه و نوشتاری تکه تکه مشهور هستند، به دلیل دیگری، یعنی داشتن دنیایی داستانی با مشخصۀ پویایی، حرکت و جابجایی جغرافیایی و شخصیتهای خانه به دوش است، شبیه به یکدیگرند. شخصیتهای آنها در چارچوب فضا-زمانی شناور غوطهور شدهاند که به عنصر اصلی تخیل پویا، یعنی عنصر هوا، مرتبط است. نزد این دو رماننویس برجستۀ متأخر، فراوانیِ اشاراتی که به هوا میشود، از وجود معنایی عمیقتر از این ماده خبر میدهد. راز چنین معنایی را میتوان با استفاده از روش «نقد اعماق»، که گاستون باشلار پیشنهاد داده برملا کرد. رویکردی از نقد مضمونی که امکان کشف تخیل ذهن شاعرانه در لحظۀ خلقت اثر را میدهد، لحظهای از تخیل در حالت بیداری که در آن ذهن تصاویر خود را در قالب یک عنصر مادی مجسم میکند. در حقیقت کشف این عنصر و مؤلفههایش است که امکان توضیح رابطۀ موجود بین انسان دوران معاصر و دنیای پیرامونش را فراهم میآورد. این مقاله، براساس طبقهبندی تصاویر مربوط به هوا، که توسط باشلار بیان شدهاند، به مطالعۀ پیوند نهان میان سبکترین، زودگذرترین و پویاترین عنصر با جهانبینی و سبک نوشتار مینیمالیستی ژان اشنوز و پاتریک دویل میپردازد.